پیش فاکتور دریافت فایل
تحقیق مدیریت استراتژیک
5327
4,000 تومان
.zip
76 کیلوبایت
توضیحات:
این مقاله با فرمت Word بوده و قابل ویرایش است همچنین آماده پرینت می باشد

موضوع : تحقیق مدیریت استراتژیک

تحقیق مدیریت استراتژیک : هنر وعلم تدوین ، اجراوارزیابی تصمیمات ،وظیفه ای چندگانه است که سازمان را قادر می سازد به هدفهای بلند مدت خود دست یابد.فرایند مدیریت وتصمیم گیری استراتژیک در بر گیرنده 3مرحله تدوین استراتژی ها،اجرای استراتژی های تنظیم شده وارزیابی استراتژیها است.
تدوین استراتژی(strategy formulation): عبارت استاز تعیین ماموریت موسسه،شناسایی عواملی که در محیط خارجی،سازمان را تهدید می کنند . با فرصتهایی را بوجود می آورند.شناسایی نقاط قوت و ضعف داخلی سازمان ،تعیین هدفهای بلند مدت در نظر گرفتن استراتژهای گوناگون وانتخاب استراتژیهای خاص جهت ادامه فعالیت. در متن حاضر ضمن ارایه ی برخی تعاریف رایج از اصطلاحات کاربردی در برنامه ریزی ومدیریت تصمیم گیری استراتژیک وبه خصوص تعاریفی از استراتژی ومدیریت استراتژیک،مراحل تدوین،اجرا وارزیابی استراتژی شرح داده شده است. برای تدوین استراتزی ابتدا پیش نیازهای آن ،شامل1- ماموریت سازمان،2- آرمان وارزشهای سازمان و3-ویژگیهای هر کدام شرح داده شده است. رویکردهای موجود برای تدوین استراتژی معرفی شده اند ودر نهایت، الگوی زنجیره ارزش برای تشخیص نقاط قوت وضعف در سازمان وتکنیکهایpest,swot ،همچنین الگوی 5نیروی پورتر برای تحلیل محیط خارجی شرح داده شده اند. در قسمت بعد مراحل اجرای استراتژی وارزیابی آن معرفی شدهاند ودر نهایت با ارایه ی یک مطالعه ی موردی مربوط به برنامه ریزی استراتژیک معاونت پژوهشی دانشکده ی علوم پزشکی دانشگاه کرمان مطلب پایان می پذیرد.
اهمیت استراتژی وتصمیم گیری استراتژیک: امروزه نیروی انسانی در تو سعه صنعتی واقتصادی جوامع،نقش اصلی را بر عهده دارد. نیروی انسانی در حا ل حاضر، دیگر به عنوان یک عا مل کمی در تولید وتوسعه مطرح نیست،بلکه کارآیی وکیفیت نیروی انسانی وافزایش بهره وری بسیار حائز اهمیت است بنا براین افزایش بهره وری عوامل تولید،به ویژه بهره وری عوامل نیروی انسانی (که خود موجب بهره وری وکیفیت در تولید می شود)از عمده ترین اهداف اقتصادی در جریان تو سعه است ودر این میان مدیریت نقش به سزایی در بهره ورکردن نیروی انسانی دارد وبا استراتژی صحیحی که انتخاب می کند به افزایش بهره وری نیروی انسانی کمک شایانی خواهد کرد.یکی از مهم ترین کوشش های انسانی ،مدیریت ،است زیرا همه مدیران در همه رده ها ودر هر سازمانی ،وظیفه بنیادی طراحی ونگهداری محیطی را بر عهده دارند که قرار است افراد از راه همکاری وبه گونه گروهی ،ماموریت ها وهدفهای برگزیده را به اجرا در آوردند. به عبارت دیگر مدیران این مسولیت را بر عهده دارند تا فرصتی پدید آورند که افراد بتوانند بهترین یاریهای خود را برای رسیدن گروه به هدفهای خود ارایه دهند. فرض کنید که قرار است محصولی را بوجود آوریم وکلیه ی عوامل از قبیل نیروی کار،وسایل وتجهیزات ومواد اولیه را نیز برای تو لید آن محصول فراهم کرده ایم ،دست به تو لید نمی زنیم .
تصمیم گیری چیست؟ به طور کلی مدیریت تصمیم گیری فرآیند به کار گیری موثر وکارآمدمنابع مادی وانسانی در برنامه ریزی وسازمان دهی بسیج منابع وامکانات ،هدایت وکنترل است که برای دست یابی به اهداف سازمانی صورت می گیرد . استراتژی عبارتست از برنامه جامعه واحد وکاملی که بر مبنای آن نیل به اهداف اساسی سازمان تضمین می شود.استراتژی نو عی بر نامه است که مقصود یا منظور سازمان را بر حسب خدمتی که به جامعه عرضه خواهد کرد ، معیین می کند وبه بیان دیگر استراتژی همان مسیر حرکت است .استراتژی الگویی برای پاسخ سازمان به محیط اطرافش در طول زمان است. استراتژی برای هر سازمان با تو جه به اهداف چند گانه اش مسیر واحدی معیین کرده وبه کارگیری منابع را در جهت کسب اهداف جامه هدایت می کند واز این جهت برنامه هایی را در دو سطح با در نظر داشتن دو وظیفه اصلی؛
1- فراهم آوردن ابزار مورد نیاز برای کسب اهداف تعیین شده 2-ارایه اهدافی برای برنامه های سطوح پایین تر ، تنظیم می کند.
تفاوت های مهّم برنامه ریزی ومدیریت استراتژیک در این است که در برنامه ریزی ما باید مشخص کنیم به کجا می رویم؟وهدف کدام است؟وفرمول استراتژی ما چیست ؟ولی در مدیریت استراتژیک باید تعیین کرد که چگونه باید برویم؟وسیله کدام است؟وچگونه استراتژی فرموله شده را پیاده کنیم؟ودر نهایت پلی که برنامه ریزی استراتژیک ،یعنی استراتژی واجرای استراتژی یعنی مدیریت استراتژیک را به هم پیوند می دهد وانجام هر دورا آسان می سازد ،رهبری استراتژیک است.رهبری مناسب در برنامه ریزی استراتژیک رهبری گروهی است.او مشوق فرهنگ وجوی است که در آن ،زیر دستان با علاقه مندی در تصمیم گیری ها واجرای آن در ارتباط با برنامه ریزی به طور فعال مشارکت می کنند واین رهبری استراتژیک است که شرایط مناسب واجرای استراتژیک را فراهم می کند وسبب تحقق اهداف سازمان می شود.
سرآغاز کاربرد مفهوم استراتژی در تئوریهای سازمان: سابقه کاربرد مفهوم استراتژی،در حقیقت به زمانی باز می گردد که نظریه پردازان سازمان به عنوان یک سیستم طبیعی شکل گرفتند.این نظریه پردازان برای اولین بار عامل محیط را در مطالعه سازمانها وارد کردند،عاملی که در حقیقت برای نیل به اهداف باید در چارچوب آن باید فعالیت کرد(اسکات_1992،99) واستراتژی تعیین کننده ی چگونگی وجهت این فعالیتهاست. «سلزنیک»از اولین نظریه پردازان تئوریهای سازمان است که مفاهیم مربوط به حوزه ی استراتژی را بدون بکار بردن واژه ی استراتژیدر سال 1957در کتاب «رهبری در اداره»مطرح ساخت.
اوبه مواردی مانند قابلیتهای ممتاز کننده سازمان وایجاد هماهنگی بین وضعیت درونی وانتظارات بیرونی سازمان اشاره کرد وبه طور تلویحی موضوع اجرای استراتژی رامطرح ساخت (Mintzberg 1990) . اما برای اولین بار واژه استراتژی توسط «آلفرد چندلر»در سال 1962در کتاب «استراتژی وساختار»به کار رفت .وی تاریخچه دهها شرکت بزرگ تجاری امریکا را مورد مطالعه قرار داد که در نتیجه مفهوم استراتژی در درک رفتار وبویژه رشد سازمانهای تجاری هویدا شد .علاوه براین ، موضوع مهّم ارتباط بین استراتژی شرکت وساختار پدیدار گشت .هر چند «چندلر»بر اهمیت ارتباط بین سازمانها وبازار تاکید داشت . توضیحات وی درباره ی واقعیت فرمول بندی واجرای استراتژی کاملا روشن ساخت که این ارتباطات بی اندازه پیچیده تر از آنی هستند که قبلا فکر می شد.
موضوع اصلی کتاب «چندلر»انتقال استراتژیک از وضعیت تک محصولی به تنوع محصولات بود.این تنوع ،مشکلات زیادی را برای سازمانهای سنتی اوایل این قرن پدیدآورده بود.به عنوان مثال ،شرکت دو پونت در زمان جنگ اوّل جهانی وپس از آن برای کاهش وابستگی اش به تجارت مواد منفجره که کار اصلی آن بود اقدام به ایجاد تنوع در محصولاتش کرد. این شرکت به سرعت در یافت که ساختارش بیش از آن حدی متمرکز است که بتواند بر پیچیدگیهای ناشی از این اقدام غلبه کند بنابراین در سالهای 21-1919 دچار زیان شد.شایان توجه است که مشکل دوپونت از استراتژی تنوع محصول به خودی خود ناشی نمی شد بلکه مشکل از ساختار سنتی آن بود که نمی توانست این استراتژی را به خوبی مدیریت کند.در این زمینه «چندلر»می گوید که در صورتی ساختار سازمانی از استراتژی آن پیروی نکند نا کارآیی به بار خواهد آمد .راه حل مشکل دوپونت می توانست از ساختاری باشد که «چندلر» آن را چند بخشی می نامد.
نو آوری ساختار چند بخشی در آن بود می توانست در عین ایجاد عدم تمرکز در مسئولیتهای عملیات که به واحدهای تولید محصولات گوناگون تعویض می گشت استراتژی کلی سازمان را در کنترل مدیران سطح بالا نگه دارد .عامل اصلی موفقیت این گونه ساختار آن بود که مدیران رده ی بالا را که مسئولیت سرنوشت کل سازمان را در دست داشتند از مسئولیتهای مربوط به امور روزمره دور کرده وزمان ، اطلاعات وحتی وتعهدروانشناختی لازم را برای برنامه ریزی بلند مدت برای آنان فراهم می ساخت.
تعریف استراتژی : «چندلر»که برای اولین واژه ی استراتژی را بکار برد ،خود آن را به این صورت تعریف کرد: «استراتژی به معنای تعیین هدفهای بلند مدت یک سازمان وگزینش مجموعه ی اقدامات وتخصیص منابع لازم برای دستیابی به این هدفهاست » . (chandler 1962) وی برای اولین بار نیز تفاوت بین استراتژی وتاکتیک را در قالب تعریف تصمیم های استراتژیک (که با سلامت بلند مدت سازمان سرو کاردارند)وتصمیم های تاکتیکی (که بیشتر فعالیتهای روزمره مربوط می شوند) مطرح کرد. پس از وی «اندروز»و«انسوف»در سال 1965به ترتیب در کتابهای «خط مشی بازرگانی»و«واستراتژی شرکت»از دو دیدگاه استراتژی را تعریف کردند .دیدگاههای انها در تعریف استراتژی دست کم دو تفاوت اساسی داشتند .«اندروز»معتقد بود که مفهوم استراتژی در بردارنده ی هدفهایی است که سازمان هم به دنبال دستیابی به آنهاست وهم وسایل وچگونگی دست یابی یه آنها ولی در مقابل «انسوف»اعتقاد داشت که استراتژی تنها به معنای وسایل وچگونگی دست یابی به هدفها منحصر می گردد.شواهد نشان می دهند که این اختلاف نظر همچنان به عنوان یک موضوع قابل ملاحظه وجود دارد.
استراتژی خطی : مدل اوّل ،استراتژی خطی است که بر برنامه ریزی تاکید دارد واژه ی خطی به این دلیل برگزیده است که این مدل بیان کننده اقدامهای متدولوژیک ،هدایت شده وترتیبی در برنامه ریزی است.
تعریف «چندلر»از استراتژی در همین مدل قرار می گیرد.براساس این مدل ،استراتژی از تصمیمها،اقدامها وبرنامه های مرتبط به همی تشکیل شده است که هدفهای حیاتی سازمانی را تنظیم وحصول آنها را تضمین می کنند هم هدفها وهم وسایل دستیابی به آنها ،هر دو از نتایج تصمیمهای استراتژیک هستند.برای دست یافتن به این هدفها ،سازمانها روابط خودرا با محیط از طریق تغییر محصولات یا بازارهایشان یا انجام دیگر اقدامهای کار آفرینانه تغییر می دهند.اصطلاحات مرتبط با این مدل شامل برنامه ریزی استراتژیک ،فرمول بندی استراتژی واجرای آن استراتژی هستند . در این مدل ، مدیران سازمان برای چگونگی برخورد با رقبا در جهت دستیابی به هدفهای سازمانی ،برنامه ریزی می کنند .
استراتژی انطباقی : تعریف«هوفر»از استراتژیکه آن را« مرتبط با ارتباط بین فرصتها ومخابراتی که در محیط خارجی وجود دارد وتواناییها ومنابع سازمان برای استفاده از این فرصتها»می داند ، مدل استراتژی انطباقی را به خوبی بیان می دارد.از سازمان انتظار می رود که همواره شرایط داخلی وخارجی را ارزیابی کند .ارزیابی باعث می شود که سازمان خود با محیط مرتبط با خود را تعدیل نماید که بدین ترتیب تعادل رضایت بخشی بین فرصتها ومخاطرات محیطی از یک طرف وقابلیتها ومنافع سازمانی از طرف دیگر پدید آید این مدل با مدل خطی چند تفاوت دارد. اول این که در این مدل نظارت محیطی وایجاد تغییرات به صورت همزمان ومداوم صورت می پذیرد . مدل انطباقی انچنان که در مدل خطی چنین است ، بر تصمیم درباره ی هدفها تاکید نمی ورزد . این مدل علاوه بر اینکه تغییرات اساسی در محصولات وبازارها را مانند مدل خطی ملحوظ می دارد،تغییر در الگو،بازاریابی،کیفیت وسایر جنبه های محصول را نیز در بر دارد. این مدل به برنامه ریزی اهمیت کمتری می دهد بنابراین استراتژی را کمتر متمرکز در حوضه مدیریت رده بالا ی سازمان می داند وان را بیشتر چند جنبه ای ونسبت به مدل خطی کمتر بهم پیوسته فرض می کند .در نهایت ،محیط در این مدل،به صورت یک سیستم پشتیبانی کننده از حیات ،متشکل از روند ها وقایع ،رقبا وسازمانهای ذینفع ملاحظه می شود.
استراتژی به معنای الگو: اگر استراتژی ها بتوانند از پیش اندیشیده شوند ،پس قطعا می توانند دست یافتنی هم باشند.به عبارتی دیگر،تعریف استراتژی به معنای یک نقشه پیش از اقدام ،کافی به نظر نمی رسد ؛هم چنین به تعریفی نیاز داریم که در بر گیرنده نتیجه ای باشد ،یعنی استراتژی هایی که در خلال آن اقدامات پی گیری شده اند.به دیگر سخن لازم است استراتژی هایی را بشناسیم که سازمان ها واقعا به آن ها دست یا فته اند ،نه اینکه تنها قصد پی گیری ان ها وجود داشته است. استراتژی برنامه ریزی شده: هدفهای دقیق توسط رهبری مرکزی تنظیم وبیان می شود،سپس به نظارت رسمی برای اطمینان از اجرای طبیعی ان ها در محیطی متعادل ،قابل کنترل یا قابل پیش بینی پشتیبانی می شود(برای اطمینان از اینکه هیچ گونه انحرافی از هدف وجود ندارد).این نوع استراتژی ها به شدت اندیشیده هستند. استراتژی کار سالارانه: هدفها ومقاصد به صورت تصورات ذهنی بیان نشده یک رهبر موجودیت دارند،وبنابراین با فرصت های جدید قابل انطباق هستند.سازمان تحت کنترل شخصی این رهبر است واو در محیط خود از موقعیتی حمایت شده برخوردار است.این استراتژیهابه طور نسبی اندیشیده هستند ولی می توانند نو پدید نیز باشند.
استراتژی ایدئولوژیکی: هدفها به صورت تصورات ذهنی جمعی همه اعضای سازمان موجودیت دارند وبه کمک هنجارهای مشترک قوی کنترل می شوند .سازمان اغلب در مقابل محیط تحول پذیر است.این استراتژیها نسبتااندیشیده هستند.
استراتژی چتری : رهبری سازمان که بطور نسبی بر اقدامات آن نظارت دارد هدف ها ومرزهای استراتژیک را بیان می کند ودیگران باید بر مبنای آن اقدام کنند (مثلاتمامی محصولات جدید باید قیمت بالا داشته باشند واز تکنو لوژی خوب برخوردار باشند ؛هر چند این واقعیت که محصولات چگونه از آب در خواهند آمد بعدا معلوم خواهد شد).در نتیجه استراتژی را می توان نو پدید اندیشیده نیز نامید؛از آن جهت که رهبری عمدااجازه می دهد دیگران در عملکرد خود انعطاف داشته باشند والگوها را در درون مرزها شکل دهند.
استراتژی فرآیندی: رهبری سازمان ابعاد فرآیند استراتژی را کنترل می کند (اینکه چه کسی استخدام شود ولذا مکان اثر گذاری بر استراتژی را داشته باشد،یا اینکه افراد باید در چه ساختارهایی کار کنند وجز اینها ...)ولی محتوای عملی استراتژیرا به دیگران وا می گذارد .در اینجا نیز استراتژیها بخشی اندیشیده (فرآیند اقدامات)وبخشی نو پدید هستند (محتوای اقدامات)،ولذا نو پدید اندیشیده اند.
استراتژی نا پیوسته: اعصا واحدهای فرعی که سست گونه به بقیه بخش های سازمان مرتبط اند ،الگوهایی در جریان اقدامات وعملیات خود پدید می آورند واین امر در تناقض با (یا در غیبت)هدف های مشترک یا مرکزی سازمان صورت می گیرد. استراتژی ها می توانند برای کسانی که پدید شان می آورند اندیشیده باشند.
استراتژی توافقی : اعضای مختلف سازمان با برقراری تعادل متقابل بر الگوهایی که در سازمان مطرح است ودر حالی که هدف های مشترک یا مرکزی وجود ندارد،اتفاق نظر دارند.این استراتژهای ها ماهیتا تا حدودی نو پدید هستند.
استراتژی تحمیلی : محیط خارجی الگوهای اقدامات را تعیین می کند ،یا با تحمیل مستقیم (مثلایک مالک برون سازمانی یا به وسیله مشتری قدرتمند)یا با انتخابهای سازمانی اجباری غیر آشکار (همچون یک موسسه هواپیمایی که باید از جموجت نیز استفاده کند تا موفق باقی بماند ).این استراتژیها از نظر سازمانی نو پدید هستند ،هر چند ممکن است حالت درون سازمانی به خود بگیرند واندیشیده شوند.
استراتژی به معنای موضع: پس از دادن نامهایی چون نقشه والگو به استراتژی(صرف نظرااین که تا چه حد اندیشیده یا نوپدید هستند)هنوز یک سوال اساسی باقی می ماند:
استراتژی درباره چه چیزی ؟امکان دارد یک ارتش بخواهد تعداد نعل اسب ها را کاهش دهد یا ممکن است شرکتی یک الگوی بازار یابی را تنها در محصولی به رنگ مشکی تعیین کند؛امّااینها شاید پاسخ گوی وازه بر جسته استراتژی نباشند. واژه استراتژیهمان گونه که از ارتش اخذ شده است به چیزهای مهّم اشاره دارد وواژه تاکتیک به جرئیات .به بیانی رسمی تر ،«تاکتیک یا دانش رزم آرایی چگونگی استفاده از نیروهای مسلح را به هنگام در گیری به ما می آموزد،و استراتژی به چگونگی استفاده از در گیر ها در جهت هدف جنگ مربوط می شود».نعل اسب ورنگ اتومبیل بدون تردید از جزئیات هستند. مساله ای که در اینجا با ان مراجعه هستیم این است که وقتی به گذشته نظر افکنیم می بینیم جزئیات گاهی اوقات استراتژیک جلوه کرده اند. در واقع یکی از دلایلی که هنری فورد در مبارزه خود با جنرال موتورز بر سر سهم بازار شکست خورد آن بود که وی اتو مبیل های خود را هیچ رنگی نزد جز مشکی.
«آر .پی .روملت»گفته است « استراتژی یک شخص تاکتیک شخص دیگری است واستراتژیک بودن چیزی بستگی به آن دارد که شما کجا می نشینید».هم چنین بستگی به آن دارد که شما کی می نشینید:آن چه امروز تاکتیکی جلوه می کندف شاید فردا استراتژیک باشد.نکته مورد نظر ما این است که باید با این گونه تفاوت های ظریف با احتیاط تمام برخورد کرد ونامها وبرچسب ها نباید حاکی از آن باشند که برخی مسایل ناگریز از مسایل دیگر مهم ترند.بنابراین پاسخ ما در این مورد که استراتژی درباره چه؟ این است که :بالقوه درباره همه چیز (فرآورده ها وفرایند ها ،مشتریان وشهروندان ،مسئوولیتهای اجتماعی ومنابع شخصی ،کنترل ورنگ).با وجود این ،ما باید برخی جنبه های ویژه محتوای استراتژی را مجزا کنیم ،زیرا آن ها اهمیت خاصی دارند ودر نتیجه نقش بر جسته ای در مقوله مورد بحث ما دارند.برای چهارمین تعریف خود باید بگوییم استراتژی یک موضع است،به معنای دقیق تر ،وسیله ای برای مشخص کردن این که یک سازمان (یا یک فرد)در کجای محیط(واژه ای که مورد بحث مدیریت است)ودر کجای بازار (به عنوان یک موسسه بازرگانی)قرار دارد.با این تعریف ،استراتژی به گونه نیروی واسط میان سازمان ومحیط جلوه می کند .یعنی میان بافت داخلی وخارجی .
به زبان بوم شناسی با این تعریف ، استراتژی به تعریف ، استراتژی یک «موضع یا جایگاه»محیطی است؛به کلام اقتصادی،مکانی برای تولید «اجاره بها»،به تعبیر مدیریت ،یک «قلمرو»بازارتو لید یعنی مکانی از محیط که در آن منابع متمرکز می شوند. تو جه داشته باشید که چهارمین تعریف ما از استراتژی با هر یک (یا همه)تعاریف قبلی سازگار است:«یک موضع را می توان از طریق نقشه (یا صف آرایی)تعریف کرد وبه آن دست یافت،وشاید هم از طریق یک الگوی رفتار».
استراتژی به معنای دیدگاه: در حالی که تعریف اخیر ما از استراتژی به خارج از سازمان نظر داشت ودر پی یافتن جایگاه سازمان در محیط خارجی آن بود.تعریف بعدی توجه به درون سازمان دارد ؛در واقع در درون ذهن مجموعه استراتژیست ها.این تعریف حاکی از ان است که استراتژی یک دیدگاه است که محتوای آن تنها از یک وضعیت شاخص تشکیل نمی شود.بلکه نوعی تصور ذهنی پایدار را نسبت به جهان در بر می گیردبه طور مثال ،برخی سازمان ها پیشروانی مهاجم اند که تکنولوژی نو می افرینند وبازارهای جدید را در چنگ خود می گیرند؛وبرخی دیگر در جهان را بصورت مجموعه پایدار می انگارندوبا تکیه بر بازارهای قدیمی یک دیوار حفاظتی به دور خود می کشندوبیشتر به تاثیر سیاسی اعتماد دارند تا کا رآیی اقتصادی.
تحقیق مدیریت استراتژیک موضوع مديريت استراتژيك پروژه در مورد مدیریت استراتژیکی

فهرست مطالب

چکیده
تدوین استراتژی(strategy formulation) 
اهمیت استراتژی وتصمیم گیری استراتژیک
تصمیم گیری چیست
مفهوم نامه
استراتژی
تعریف استراتژی
تعریف مدیریت استراتژی
تعریف مدیریت استراتژیک(گری هامل
اصطلاحات کلیدی در مدیریت استراتژیک
الگوی مدیریت استراتژیک
تدوین استراتژی
تدوین پیش نیازها
آرمان
ویژگیهای آرمان
ویژگی اصلی آرمان
فرق ارزش واستراتژی بنیادی
رویکردهای تدین استراتژی
بررسی عوامل داخلی در تدوین استراتژی
بررسی عوامل خارجی در تدوین استراتژی
ابعاد اقتصادی وتکنولوژیکی
ابعاد اجتماعی وفرهنگی
ابزار های مورد استفاده برای رقابت
تحلیل SWOT
اجرای استراتژی
برخی عوامل موثر در اجرای استراتژی
هدف ارزیابی استراتژی
اصول ارزیابی استراتژی
برنامه ریزی استراتژیک معاونت پژوهشی
بیا نیه رسالت، مأموریت ها واهداف کلی معاونت پژوهشی
موقعیت استراتژیک معاونت پژوهشی
استراتژی تغییر جهت
استراتژی تنوع
استراتژی تدافعی
تدوین اهداف عینی در قالب یک برنامه 1تا 3 ساله
فعالیت در راستای اهداف
فعالیت در راستای اهداف
بر آورد بودجه جهت دستیابی به اهداف عینی
منابع

1403/1/10 - شاپ ایرانی